داستان یک کانوپی-قسمت اول-مهدی بابامحمودی
-1140x1000w.jpg)
مقدمه
براي افرادي استفاده مي شود كه از هر دست آويز كوچكي براي درست كردن آشوبي بزرگ استفاده مي كنند؛ شرح حال اين افراد، شرح كارهاي ماست كه منتظر سوژه ايم حالا مهم نيست كه اين سوژه چه اندازه اي باشد! مي خواهد مثل Mi-24بزرگ و قابل توجه باشد يا مثل اين سوژه امروز ما، كوچك و براي بسياري غير قابل مشاهده! در اين مقال مي خواهيم به قطعه كوچكي از هواپيماي بزرگ بپردازيم!بله به يك كانوپي! داستان يك كانوپي، سرگذشت يك كانوپي نيست! داستان يك كانوپي، شرح حال هواپيمايي است كه قدرتمند زاده شد، قدرتمند زندگي كرد و در اوج خداحافظي نمود! داستان يك كانوپي سرگذشت يك كانوپي نيست! بهانه اي است براي روايتي مبسوط از روزگار پر فراز و نشيب يك بمب افكن كه برخلاف برادرانش در خدمت پيمان ورشو، وارد عراق شد، در كانون توجهات جنگي قرار گرفت و تاريخ ساخت! با اين حال، داستان يك كانوپي، هرچه باشد، داستان يك كانوپي است! شماره 219 ماهنامه صنايع هوايي بود كه با«غريبه اي در اسارت» آشنا شديم و از آن زمان، اين اسير ديگر احساس غريبي نمي كند چون اظهار لطف هاي مكرر شما خوانندگان گرامي و مراجعه هاي مكرري كه به موزه سعدآباد داشته ايد،هايند را از تنهايي در آورده. واقعيت اين است كه به دنبال درج سرگذشت اين غريبه در شهريور ماه سال گذشته، تعداد بازديدهاي اين كاخ موزه به طور چشمگيري افزايش يافته. اين بار نيز مي خواهيم داستاني ديگر را برايتان نقل كنيم. با اين تفاوت كه، بالگرد Mi-25داستان قبلي، زنده و سرحال به غنيمت نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران در آمد، اما سوژه جديد ما، تكه اي است كوچك از پيكر يك پرنده آهنين بال عظيم الجثه كه لاشه اش به دست نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران افتاده است. اگرچه بالگرد هايند به صورت زنده و سوژه جديد ما متلاشي شده به اسارت درآمدند، با اين حال مشتركات زيادي دارند؛ از جمله ايم كه هر دو از سرزمين سردسير اتحاد جماهير شوروي، قدم به خاك گرمسير و باد خيز عراق گذاشته بودند و هر دو بلافاصله پس از اين كوچ قشلاقي، مثلث معروف نيروي هوايي ارتش عراق را در پيكره خود حك شده ديدند. مثلثي كه چون طلسمي شوم، اولي را به اسارتي مادام العمر برد و دومي را به دور از دوستان هم گرداني اش، به قبرستاني نامعلوم در خاك دشمن رهنمون شد. هر دو جزو پرندگان بسيار قابل ارتش عراق بودند و چشم و چراغ فرماندهان! به ندرت پيش مي آمد كه با هدايت خلباناني كاركشته در مقابل نيروهاي ما وارد معركه شوند و ضربه اي كاري به ما وارد نكنند! اولي سرباز كهنه كار خط مقدم بود و تانك هاي روزگار ديده نيروهاي زرهي را به مبارزه مي طلبيد و دومي زائر دلشكسته«خارك»! اگر ذلت امروزشان را ناديده بگيريد و البته از حق هم نگذريد، آن روزها حريفان شايسته اي بودند! اما خوب چه مي شود كرد؟! ما از آموزش هاي با كيفيت تري برخوردار بوديم و مي دانستيم كه چگونه بايد پاشنه آشيل دشمن بعثي را هدف قرا داد. ... و اما تفاوت؟! تفاوت هاي اين دو به زادگاه و محل كارشان بر مي گردد؛ اولي به سرپرستي «ميخائيل لئون تيويچ» اهل سيبري كه تجربه طراحي و سرپرستي ساخت ده ها بالگرد موفق و پرتعداد از لحاظ ساخت را در كارنامه خود داشت به عرصه جنگ هاي هوايي عرضه شد و دومي به هدايت يكي از برترين طراحان جهان هوانوردي و در واقع اعجوبه طراحي هواپيما در اتحاد جماهير شوروي، «آندري نيكلايويچ توپولف»، اهل شهر«كيمري» در كنار رود«ولگا» پا به عرصه وجود گذاشت. همانطور كه مي دانيد، آندري توپولف، طرح هايي را به مرحله توليد نهايي مي رساند كه اكثر آنها در موزه افتخارات تاريخ هوانوردي جهان جايگاه ويژه اي را به خود اختصاص داده اند! بالگرد اولي راهي هوانيروز كم تجربه عراق شد و هواپيماي دومي لباس نيروي هوايي پرسابقه عراق را به تن كرد. مطمئنا با ارايه اين همه سرنخ روشن، پي برده ايد كه روي سخن ما، نخستين بمب افكن فراصوت اتحاد جماهير شوروي و دومين بمب افكن فراصوت دنيا(پس از هواپيماي«كانوير» B-58«هاستلر»)، بمب افكن توپولفTu-22بلايندر است! قبل از آن كه بخواهيم به زندگاني پرفراز و نشيب توپولفTu-22در لباس خدمت به نيروي هوايي عراق بپردازيم، از تولد و تكامل آن مي گوييم. به اين ترتيب با ذهني روشن به قضاوت عملكرد اين بمب افكن در طول 8 سال دفاع مقدس نشسته و بدون شك با پرده برداشتن از برخي حقايق به نتايج خوبي دست پيدا خواهيم كرد. ناتو1 در ابتدا براي نامگذاري توپولفTu-22از نام «Bullshot» به معني چشم گاو استفاده كرد كه در ادامه مشخص شد نامي كاملا نامناسب است. پس از آن لقب«Beauty» به معناي زيبا براي Tu-22انتخاب گرديد كه منتقدين، آن را نامي بسيار تحسين آميز خواندند و گفتند با توجه به اين كه اين هواپيما تعلق به دشمن بزرگ اتحاد جماهير شوروي دارد، نبايد از نام هاي تحسين برانگيز و افتخار آميز استفاده كرد كه اين نقد نهايتا به انتخاب نام«Blinder» منجر شد. خلبانان Tu-22هاي اتحاد جماهير شوروي با توجه به ظاهر هواپيما به آن لقب «درفش» دادند. با ورود به خدمت بلايندر در سال 1962، با توجه به وجود نقايص عديده در طراحي اوليه، مشكلات قابل ملاحظه اي در ادامه خدمت براي اين هواپيما بروز پيدا كرد كه منجر به زمينگير شدن هاي مكرر و سوانح متعدد و عمده شد. در ميان مسايل و مشكلات بسياري كه براي Tu-22به عنوان نخستين هواپيماي بمب افكن فراصوتي پربازده اتحاد جماهير شوروي اتفاق افتاد، پديده گرم شدن بدنه هواپيما در اثر مداومت در پرواز فراصوت بود كه اين پديده باعث تغيير حالت«ميله هاي كنترل»2 در سامانه هدايت پرواز شده و هدايت هواپيما را به شدت دچار مخاطره و سختي مي نمود. مشكل دوم، سرعت بالاي فرود Tu-22بود. سرعت فرود بلايندر حدود 100 كيلومتر بر ساعت بيشتر از بمب افكن هاي قبلي مثل Tu-16«باجر» بود. به علت همين سرعت بالاي فرود، Tu-22 در زمان نزديك شدن به باند و تماس چرخ ها با زمين، تمايل به بالا رفتن دماغه و كوبيده شدن دم هواپيما به سطح باند را از خود نشان مي داد. با توجه به اين كه الزامات طراحي هواپيما در پرواز با سرعت فراصوت اجازه تغيير اساسي در شكل ايروديناميكي آن و در نتيجه پايين آوردن سرعت فرود را نمي داد، طراحان به بهبود سامانه هدايت پروازي روي آوردند. مشكل سرعت بالاي فرود و تمايل هواپيما به دادن دماغه به بالا، با اضافه كردن تعدادي سامانه«پايدار ساز الكترونيكي» تقريبا حل شد. اگر چه عمده ترين نقص ها و مشكلات طراحي تا حدود زيادي مرتفع گرديد، اما بلايندر هرگز هواپيمايي«آسان پرواز» نبود و تعمير و نگهداري آن سخت، پيچيده و زمانبر بود. با عملياتي شدن Tu-22، نخستين كار براساس برنامه، تربيت خلبان براي گردان هاي پروازي بلايندر بود. از آنجا كه Tu-22هواپيماي پيچيده و بسيار پيشرفته اي بود و امكان آموزش خلبانان كم تجربه بر روي آن تقريبا غير عملي مي نمود، تمامي نظرها به سمت خلبانان با تجربه و ساعت پرواز دار بمب افكن Tu-16معطوف شد و از اين رهگذر تعداد زيادي از خلبانان خبره و كارآزموده بجر براي آموزش هدايت يكي از سخت ترين هواپيماهاي زمان خود(از لحاظ هدايت) به سمت گردان هاي پروازي Tu-22راهي شدند. از آنجايي كه اين هواپيما، نخستين هواپيماي بزرگ فراصوتي شوروي ها بود، طبيعي بود كه به عنوان نخستين تجربه، مشكلات عديده اي چه در طراحي و ساخت و چه در پروازهاي آزمايشي و روند عملياتي سازي آن بروز پيدا كند. در اين جا بود كه نخستين مشكل در تربيت خلبان نيز براي بلايندر بروز كرد. در هواپيماي Tu-16، خلبان هواپيما، هدايت آن را در مرحله برخاست و فرود به عهده داشت و بقيه مراحل پرواز طبق روالي كه در بين خلبانان و كمك خلبانان به وجود آمده بود، به دوش كمك خلبان بود. حالا اين خلبانان كه فقط در حين نشست و برخاست، هواپيما را هدايت مي كردند، ناگهان خود را در هواپيمايي يافتند كه نه تنها كمك خلباني وجود ندارد، بلكه كابين خلبان آن بسيار پيچيده تر و شلوغ تر از Tu-16بوده و هدايت آن به مراتب سخت تر از بمب افكن سابقشان است. در نتيجه اين تغيير رويه ناگهاني، تعداد زيادي از اين خلبانان، ناتوان از تطبيق خود با هواپيماي جديد، نتوانستند دوره آموزش هدايت Tu-22را به اتمام برسانند و در ميانه راه به گردان هاي پروازي خود بازگشتند.فرماندهان نيروي هوايي اتحاد جماهير شوروي كه با عملياتي شدن Tu-22شاهد ايجاد يك خلاء بزرگ در رده خلباني اين هواپيما در آينده نزديك بودند، بلافاصله دست به كار شده و اين بار به سراغ خلبانان زبده و با تجربه سوخوي Su-17فيتر رفتند. اين هواپيما اگر چه مثل Tu-16بزرگ نبود و خلبانان آن تجربه هدايت هواپيماهاي كاملا متفاوتي مثل Tu-16و امثال آن را نداشتند، با اين حال مسئوليت پذيرتر بوده و با توجه به تك سرنشين بودن فيتر، بيشتر با مسايل پروازي درگير بودند. آموزش خلبانان اسبق Su-17بر روي Tu-22آغاز شد و با مشكلات به مراتب كمتري نسبت به خلبانان پر مدعاي Tu-16به پايان رسيد. با ورود به خدمت Tu-22Bبلايندر اي، به زودي مشخص شد كه تاثير گذاري عملياتي آن حتي با وجود سرعت فراصوت و سامانه هاي پيشرفته تر و كاراتر با محدوديت روبروست. بلايندر اگرچه توانايي پرواز فراصوت را داشت با اين حال، باجر را در موارد متعددي نظير«شعاع عملياتي»، «ميزان مهمات قابل حمل» و«آمادگي عملياتي» برتر از خود مي ديد! مشاوران نظامي«نيكتيا خروشچف» در امر قدرت هوايي، براي وي آينده روشن موشك هاي بالستيك را مجسم ساختند و خطر لغو برنامه ساخت بمب افكن جديد، خط توليد «شماره 22» شهر كازان شركت توپولف تنها به ساخت 15 فروند Tu-22(به گفته برخي منابع 20 فروند!) اكتفا كرد و منتظر دستورات بعدي ماند. براي تاثير گذاري عملياتي Tu-22، نخستين كار، ايجاد قابليت هاي جديد به معناي توانايي انجام ماموريت هاي جديد بود! بلافاصله طراحي يك Tu-22رزمي كه قابليت انجام «عكسبرداري شناسايي» را داشته باشد در دستور كار قرار گرفت و به اين ترتيب Tu-22R3«بلايندر سي» متولد شد و در سال 1962 وارد خط پرواز گرديد. از مشخصه هاي بارز Tu-22R، وجود «لوله سوخت گيري هوايي» بود كه به مرور به عنوان تجهيزات استاندارد Tu-22بر روي تمامي بلايندرها نصب شد تا به اين ترتيب شعاع عملياتي پايين آن را به طور شگرفي افزايش دهد و حرف كوچك Dبه پسوند هواپيما افزوده شود. دومين خصيصه اين گونه، تجهيز به«رادار پرتاب بمب» Rubin-1بود كه باعث افزوده شدن قابليت پرتاب بمب هاي متداول را به بلايندر سي مي داد. در طي دهه 80 ميلادي، تعدادي از Tu-22RDها با مسلح شدن به «رادار جستجوي اطراف» KooBيا سامانه هاي پيشرفته شناسايي به ترتيب به استانداردهاي Tu-22RDKو Tu-22RDMارتقا يافتند. گونه Rو RDمجموعا پرتيراژترين بلايندري بودند كه در كازان توليد شدند. چندين خط توليد شركت توپولف، مجموعا تعداد 127 فروند Tu-22Rرا تحويل ارتش دادند كه از اين تعداد، 62 فروند به نيروي دريايي اتحاد جماهير شوروي منتقل شد و در نقش«شناسايي دريايي» مورد استفاده قرار گرفت. در ادامه، تعدادي از Tu-22Rهاي كاركرده، با جدا كردن دوربين ها و مجموعه حسگرها، با نامگذاري جديد Tu-22B، براي صادرات عرضه شدند، اگر چه اين هواپيماها پسوند Bاختيار كردند، با اين حال شباهت كمي با Tu-22Bهاي ساخته شده اوليه داشتند! همزمان، ساخت نمونه آموزشي بلايندر Tu-22V4«بلايندر دي» به جريان افتاد كه مشخصه بارز آن، كابين جاي گيري بالا آمده استاد خلبان آن بود. در اين گونه، حضور كابين برجسته استاد خلبان به معناي حذف جايگاه قرارگيري«ناوبر» بمب افكن است. Tu-22Vتوپ دم نداشت و در مجموع غير از قابليت هاي آموزشي هيچ گونه توانايي رزمي نداشت. 46 فروند بلايندر دي توليد شد! بعدها، اين گونه نيز با تجهيز سامانه سوختگيري هوايي به Tu-22VDبهينه شد! در تلاش براي توليد قابليت هاي تهاجمي موثر براي Tu-22در مواجهه با تهديدات روزافزون خارجي، Tu-22K«بلايندر بي» با توانايي حمل موشك هاي زمين به هوا، پاي به عرصه وجود گذاشت. اين هواپيما در دو آرايش متفاوت توانايي حمل يك تير موشك دوربردKh-22كيچن را در محفظه اصلاح شده تسليحات در زير بدنه و يا دو تير از اين موشك در زير محل نصب در هر بال را داشت. در ظاهر متمايز اين هواپيما، دماغه بزرگتر شده تا رادار Rubin-PNرا در خود جاي دهد. Tu-22K، هم توسط نيروي دريايي و هم به وسيله«يگان هاي تهاجمي راهبردي» به خدمت گرفته شد. آخرين گونه بلايندر، Tu-22P5«بلايندر ايي»بود. اين گونه كه براي ماموريت هاي «جنگ الكترونيك» تدارك ديده شده بود، در ابتدا، عمدتا براي امور مراقبت الكترونيك و جمع آوري علايم مورد استفاده قرار گرفت. در ادامه، تعدادي Tu-22Pبراي ماموريت هاي«اخلال الكترونيك دور از صحنه نبرد»6 براي پشتيباني از هواپيماهاي حامل موشك Tu-22K، مورد ارتقا و بهسازي قرار گرفتند. با ورود به خدمت بلايندر ايي، همواره يك گردان از اين هواپيما در تيژ هاي بمب افكن مجهز به Tu-22حضور داشتند. به تدريج كه Tu-22خود را به عنوان يك پاي ثابت در راهبرد تهاجمي اتحاد جماهير شوروي جا انداخت، به مرور به موتورهاي قوي تر، قابليت سوختگيري هوايي(براي آنهايي كه در خط توليد آن مجهز نشده بودند!)و سامانه هاي بهبود يافته الكترونيكي مجهز شدند. پسوند«D»7 بعدها اعمال شد، نشانه قابليت هواپيما در انجام سوختگيري هوايي بود. در دهه 50 ميلادي، اتحاد جماهير شوروي در تلاش بود تا به هر ترتيبي كه شده قدرت هوايي همانند و قابل مقايسه با سازمان عريض و طويل فرماندهي راهبردي هوايي ايالات متحده براي خود دست و پا كند. رشد فناوري و حجم عظيم اطلاعات جاسوسي در اين زمينه از كشورهاي رقيب به حدي بود كه هنوز هواپيماي جديد واردخدمت نشده، كار بر روي هواپيماي جايگزين آغاز گرديده بود. اين رويه به خصوص درباره هواپيمايي كه بعدها Tu-22خوانده شد كاملا رعايت گرديد. بمب افكن جديد، تنها براي نفوذ و ضربه زدن به اهدافي كه براي Tu-16ها دست نيافتني بود طراحي و وارد عرصه شد. اين هواپيماي خوش هيكل و زيبا، با قابليت گذر از سرعت صوت، چندين جنگ كوچك و بزرگ را در طول زندگي خود درك كرد. Tu-22ملقب به«بلايندر» اگر چه براي حمله به اهداف استراتژيك «ناتو» در قلب اروپا به وسيله تسليحات هسته اي طراحي و ساخته شده بود، با اين حال به جبر روزگار و البته با تكيه بر قابليت هاي حساب شده اش، در درگيري هاي سنگيني در افريقا و خاورميانه وارد عمل شد. توسعه در نخستين سال هاي جنگ سرد، اتحاد جماهير شوروي در ماراتني نفس گير، تلاش داشت تا خلاء به وجود آمده در رده «بمب افكن هاي راهبردي» خود را از بين ببرد. اگرچه در ا» زمان، كارشناسان تسليحاتي غرب اعتقاد داشتند كه اتحاد جماهير شوروي در زمينه فناوري بمب افكن هاي هسته اي، برتري قابل ملاحظه اي نسبت به ايالات متحده دارد، با اين حال واقعيت كاملا با اين تفكر تفاوت داشت. در آن زمان در حالي كه فرماندهي راهبردي هوايي ايالات متحده توانايي آغاز يك حمله عظيم با ارسال هزاران فروند بمب افكن و هواپيماي ضربتي مسلح به تسليحات هسته اي براي انهدام پايگاه هاي نظامي و شهرهاي اتحاد جماهير شوروي از مبدا پايگاه هاي خود در سراسر دنيا را داشت، شوروي ها حتي يك فروند بمب افكن راهبردي هم نداشتند كه بتواند هدفي را در ايالات متحده بمباران كند و به خاك شوروي باز گردد. با علم به همين كمبود غير قابل چشم پوشي فشار دولت كمونيستي براي رفع نياز نيروهاي مسلح در اين رده، بر روي دفاتر طراحي هواپيما افزايش يافت. اين هواپيماي بمب افكن جديد بايستي توانايي حمل سلاح هاي هسته اي را به هزاران كيلومتر دورتر از خاك كشور داشته و با حاشيه امنيت بالايي به خاك شوروي بازمي گشت. در اوايل دهه 50، تنها هواپمياي بمب افكن دوربرد شوروي ها، بمب افكن Tu-4«بول» بود. اين هواپيما در واقع مهندسي معكوس شوروي ها از روي تعدادي بويينگ B-29«سوپر فورترس» غنيمتي جنگ جهاني دوم بود. Tu-4به وسيله مهندسان روسي به موتورهاي به مراتب قوي تر از B-29مجهز شد ولي باز هم آن چيزي نبود كه نياز شوروي را در رده راهبردي برطرف كند. در ادامه يك روند موفقيت آميز، دفتر طراحي توپولف، جت بمب افكن ميان برد Tu-16و توربوپراپ دوربردT u-95«بير»را ساخت اما به زودي مشخص شد كه اين دو بمب افكن بسيار قابل، در مقابله با جنگنده- رهگيرهاي فراصوت پيشرفته، آسيب پذيري بالايي دارند. بنابراين با دستور ويژه اي، دفتر طراحي توپولف، كار بر روي برنامه سري «پروژه 105» را آغاز نمود. پروژه 105 ماركوف سرطراح بزرگ شركت توپولف به رهبري تيم طراحي گماشته شد. وي براي طراحي اين بمب افكن دوربرد 2 موتوره كه علاوه بر توانايي حمل موشك و انجام عمليات شناسايي، قابليت پرواز فراصوتي(براي دوره كوتاه زماني) را نيز داشته باشد توجيه شده بود. ماركوف آرايش بال پايين(بهتر است بگوييم آرايش بال وسط) را انتخاب كرد. بدنه تمام فلزي بوده و براي استحكام بيشتر، مخلوطي از آلياژ V95آلومينيوم، AKBاستيل آلومينيوم، ML5-74منيزيم مورد استفاده قرار گرفت. براي تقويت پوسته از قاب و تقويت كننده طولي استفاده شد. كابين تحت فشار بوده و به صندلي هاي پرتاب K-22كه به سمت پايين(براي ناوبر و افسر سامانه هاي تسليحاتي) و بالا(براي خلبانان)پرتاب مي شد مجهز شد. هواپيما داراي 3 خدمه شامل خلبانان، ناوبر افسر سامانه هاي تسليحاتي بود. قسمت عقب بدنه محل قرارگيري بمب8 بوده و در صورت حمل موشك به جاي بمب(موشك هوا به سطح دوربرد Kh-22/AS-4كيچن)، نيمه موشك در درون بدنه و نيمه ديگر در بيرون قرار مي گرفت. در گونه شناسايي Tu-22Rدر قسمت مزبور، دوربين هاي شناسايي قرار گرفته بود كه از سوراخ هايي كه براي همين كار تعبيه شده بود مبادرت به گرفتن عكس مي كردند. سوخت مصرفي هواپيما در داخل 7 مخزن سوخت درون بدنه، 12 مخزن درون بال(داراي مخزن مركزي) و 4 مخزن جداشدني بيروني نگهداري مي شد. در انتهاي بدنه، محفظه اي براي قرارگيري 2 چتر ترمز(كه براي كاهش سرعت در هنگام فرود استفاده مي شد) تعبيه شده بود. سامانه هدايت پرواز هواپيما شامل سامانه هيدروليكي اصلي و 2 سامانه هدايت پشتيبان(يكي الكتريكي و ديگري مكانيكي) كه در صورت خرابي سامانه هدايت اصلي مورد استفاده قرار مي گرفتند بود. RD-7طراحي شده توسط پيوتر كولوسيف از دفتر طراحي دوبرينين مستقر در«رايبينسك» بود. در ابتدا، موتور 35 هزار و 275 پاوندي TRD-VD7Mمورد استفاده قرار گرفت كه بعدها با موتور قدرتمندتر RD-7NDبا رانش 36 هزار و 375 پاوند تعريض گرديد. ميزان حمل بمب معمول 3 تن بود كه به ازاي كاهش برد تا 13 تن هم قابل افزايش بود. براي دستيابي به يك بال و بدنه كاملا تميز (بدون سطوح پسارزا و يا با وجود كمترين حد آنها) به طوري كه هواپيما بتواند در سرعت هاي بالا حركت پيمايشي(Cruise) انجام دهد، تصميم بر اين شد كه دو موتور«دوبرنيين VD-7M»در نظر گرفته شده براي طرح جديد در پايه سكان عمودي، در دو محفظه جداگانه در دو طرف سكان و بالاي بدنه اصلي نصب گردد كه ظاهري عجيب و منحصر به فرد به آن داد. با استفاده از اين ابتكار جديد و غير قابل معمول آن زمان، در صورت از بين رفتن كامل يك موتور، هواپيما با كمترين عوارض منفي«رانش نامتقارن» مي توانست ادامه مسير و ماموريت دهد. طراحي و ساخت هواپيماي با عملكرد بالايي(HIGH Performance) چون Tu-22حتي با وجود تقدم و اهميت بسيار بالاي آن، روز به روز سخت تر و مشكل تر شد. با توجه به اضطرار بالاي جنگ سرد و با هدف كاهش زمان طراحي و ساخت، بدنه مورد استفاده در«پروژه 103»يعني هواپيماي Tu-16انتخاب شد و با مد نظر قرار دادن الزامات جديد مورد نياز در پروژه جديد، بالي جديد با پسگرايي 52 درجه به عقب طراحي و بر روي بدنه اصلي نصب گرديد. پيش نمونه نخستين از پروژه 105 آماده آزمايش نهايي قبل از پرواز آغازين گرديد و قطعات هواپيما جدا جدا به صورت بسته بندي به مركز پروازهاي آزمايشي«ژوكوفسكي»منتقل و در آنجا مونتاژ شد. با اتمام آزمايش هاي زميني، هواپيما در 21 ژوئن سال 1958 وارد خط پرواز گرديد و نخستين پرواز خود را به هدايت خلبان آزمايشگر برجسته شركت توپولف«يوري آلاشيف» انجام داد. پيش نمونه از زمين برخاست اما در كمال تعجب مشاهده گرديد كه هواپيما توانايي گذر از سرعت صوت را ندارد! براي حل اين مشكل، تمامي اجزاي هواپيما اعم از بال و بدنه مورد طراحي دوباره قرار گرفت و هواپيماي«A105» متولد شد. بدنه كم پسارتر شده و بال هايي با پسگرايي بيشتر 55 به عقب وظيفه كندن هواپيما از زمين را به عهده گرفتند. در طرح جديد، از آنجا كه فضاي كافي در درون بدنه وجود نداشت، ارابه هاي فرود اصلي به درون محفظه ايروديناميكي بزرگي در زير بال جمع مي شدند. «A105»نسبت به همتاي قبلي اش «105» همخواني بيشتري با الزامات تعيين شده از طرف ستاد كل نيروهاي مسلح اتحاد جماهير شوروي داشت. بيشينه بار جنگي قابل حمل 12 تن، در ماموريت هاي كوتاه برد و يا 3 تن به علاوه بيشينه ظرفيت داخلي پر از سوخت در ماموريت هاي ميان برد! بزرگ ترين برتري پروژه جديد نسبت به Tu-16، قابليت انجام پرواز فراصوت، البته در شعاع عمل هاي كوچك بود كه اين سرعت بالاتر از صوت، مصونيت بالاتري را نسبت به پدافند اطراف هدف در مقايسه با Tu-16به آن اعطا مي كرد. هدايت اين هواپيما در برخي رژيم هاي پروزاي بسيار سخت و پيچيده بود. در سرعت هاي نزديك به صوت، به علت محل قرارگيري موتور(كه در بالاي دم افقي نصب شده بود)، لرزش هاي شديدي در دم هواپيما به وجود مي آمد. ديد اطراف ضعيف(مخصوصا هنگام تقرب كه دماغه هواپيما در بالا قرار مي گرفت) و سرعت فرود بالا(كه لزوم وجود يك باند 2700 متري را براي نشستن مي طلبيد)از ديگر مشكلاتي بود كه گريبانگير خدمه پرواز بود. پروازهاي آزمايشي ادامه يافت و دومين پيش نمونه، نخستين پرواز خود را در 7 سپتامبر 1959 انجام داد. در يكي از از پروازهاي اين هواپيما سانحه اي رخ داد و 3 خدمه هواپيما شامل«آلاشيف» پس از سقوط هواپيما كشته شدند. وي پس از مرگش به خاطر تلاش هاي قابل توجه در امر توسعه وآزمايش هواپيما، به دريافت نشان«قهرمان ملي شوروي» كه بالاترين نشان افتخار ملي- نظامي محسوب مي شود مفتخر شد. پس از اين سانحه، بازبيني مجدد طراحي هواپيما مورد اجرا قرار گرفت و اين بار قسمت دم هواپيما بهينه سازي شد. قبل از اين كه اين سانحه به وقوع بپيوندد، 10 فروند Tu-22با استاندارد «A105» در كارخانه «شماره 22» ساخته شد كه هدف از ساخت آنها، تنها ارزيابي زميني و پروازي بود. اين 10 فروند كه Tu-22Bخوانده شدند، هيچ گونه از تجهيزات رزمي كه بعدها روي نمونه هاي توليد انبوه نصب شد را به خود نديدند. نقطه عطف زندگي اين 10 فروند، شركت در پروازهاي نمايشي نمايشگاه هوايي«توشينو» در جولاي 1961 بود. اين 10 فروند به همراه 12 فروند ديگر در آن روز، يك پرواز جمع 22 فروندي انجام دادند تا شماره هواپيما (Tu-22) براي همگان مشخص شود. كارشناسان غربي حاضر در نمايشگاه نيز طي عكس ها و گزارش هايي كه به كشورهاي متبوع خود ارسال كردند، اين نظريه را تقويت نمودند كه بمب افكن جديد هم اكنون در مقياس وسيع عملياتي شده است در حالي كه هنوز پروازهاي آزمايشي Tu-22به اتمام نرسيده بود. در سال 1959، نيروي هوايي، دستور قرارگيري هواپيما با نام Tu-22را در خط توليد كارخانه N22كازان صادر كرد. اين سومين باري بود كه براي پروژه اي نام Tu-22انتخاب مي شد؛ Tu-79(1948) و Tu-82(1949) هر دو قبل از اين هواپيما، نام Tu-22را يدك مي كشيدند اما پروژه آنها هرگز به سرانجام نرسيد. بلايندرهاي مجهز به سامانه مزبور معمولا از هواپيماهاي سوخترسان Tu-16Z(كه به سامانه نر و مادگي 3MS-2مجهز بودند) تغذيه مي شدند. پس از پايان مذاكرات «SALT» در دهه 80، سامانه سوختگيري هوايي از روي Tu-22ها پياده شد كه خارج شدن آنها از ليست هواپيماهاي راهبردي(به علت كاهش برد هواپيما)را به دنبال داشت. در شرايط عملياتي، Tu-22قابليت آن را داشت تا در عرض چند ساعت، از يك بمب افكن به يك هواپيماي شناسايي و برعكس تبديل شود. Tu-22تنها داراي يك توپ دفاعي NR-33در دم هواپيما بود كه از راه دور، توسط افسر سامانه هاي تسليحاتي در كابين عقب پشت سر خلبان كنترل مي شد. وي همچنين شليك موشك و پرتاب بمب را نيز بر عهده داشت. Tu-22با بهره گيري از پس سوز، توانايي دستيابي به سرعت 1600 كيلومتر بر ساعت(51/1 ماخ) در ارتفاع 40 هزار و 28 پا(به وسيله موتور RD-7ND)را داشت. قبل از اين، با استفاده از موتور ضعيف تر VD-7M، بيشينه سرعت به اندازه 190 كيلومتر بر ساعت كمتر بود. برد بدون سوختگيري هوايي 5500 كيلومتر و وزن برخاست معمولي 85 تن(قابل افزايش به 92 تن در صورت لزوم) بود. بلايندر در سال 1962 با هدف جانشيني Tu-16وارد خدمت شد اما بعدها در نيروي هوايي، براي هر دو نوع هواپيما وظيفه خاصي معين گرديد و اين دو، تا اوايل دهه 90 در كنار هم مشغول خدمت بودند. پي نويس: 1- NATO 2- Control Rods 3- Rمخفف واژه Razviedchikبه معناي شناسايي است! 4- Uمخفف واژه Uchiebnyبه معناي آموزشي است! 5- حرف اول واژه Pomekhبه معناي اخلالگر است! 6- Stand-off ECM Jammers 7- Dحرف اول واژه Dalniكه در زبان روسي به معناي روبرد است. 8- Cassette holder